۶۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

376 + 599

  • ف .ن
  • چهارشنبه ۲۵ مرداد ۹۶
  • ۰۶:۰۴
  • ۰ نظر
بسم الله

امام صادق علیه السلام:

مؤمن، پر کار و کم خرج است.

کافی، ج 2، ص 241

376 + 598

  • ف .ن
  • سه شنبه ۲۴ مرداد ۹۶
  • ۱۸:۵۱
  • ۰ نظر
بسم الله

دو اشتباه در آماده سازی، باعث شدند ورزش امروزم خراب شود. حتی نتوانستم 100 متر بدوم.

376 + 597

  • ف .ن
  • سه شنبه ۲۴ مرداد ۹۶
  • ۱۷:۵۳
  • ۰ نظر
بسم الله

دکتر موسی زرگر، نماینده وقت مجلس با تکیه بر دانش پزشکی خود پودر شدن تمام اجزای بدن و به خصوص اجزایی مثل جمجمه در چنین انفجاری را محال دانسته بود. همه قرائن از وجود همدستانی برای کشمیری در نخست وزیری حکایت داشت که حتی پس از انفجار می توانند جنازه سازی کنند.
جالب این که افرادی تلاش داشتند تا پیکر سوخته شهید رجایی را جسد کشمیری معرفی کنند. در روزهای بعد و در حالی که همسر کشمیری همراه وی مخفی شده بود، زنی به عنوان همسر کشمیری در مجلس یاد بود شهدای هشتم شهریور در مدرسه عالی شهید مطهری مشغول ظاهرسازی بود و منزل کشمیری نیز با هزینه بیت المال محل برگزاری بزرگداشت او شده بود!

رازهای دهه شصت| صفحه ی 196

376 + 596

  • ف .ن
  • سه شنبه ۲۴ مرداد ۹۶
  • ۱۷:۱۵
  • ۰ نظر
بسم الله

کریم سنجابی، دبیر کل جبهه ملی در خاطرات خود با این جملات به ستایش جنایت منافقین پرداخته است:
مبارزات و جان فشانی های مجاهدین علیه دستگاه جابر و جاهل و ارتجاعی و ایران بر باد ده آخوندها غیر قابل انکار است. ظاهراً آن ها بودند که با یک ضربت تاریخی شبانه مرکز حزب جمهوری اسلامی را ویران و بهشتی و ...جمع کثیری از وزیران و سردمداران آن ها را نابود کردند.

اما تشییع عظیم شهید بهشتی و دیگر شهدای هفتم تیرماه نه تنها منافقین را از پذیرش علنی مسئولیت انجام انفجار بازداشت، بلکه باعث شد عناصر نهضت آزادی نیز مصلحت خود را در بازگشت به مجلس ببینند.

376 + 595

  • ف .ن
  • سه شنبه ۲۴ مرداد ۹۶
  • ۱۶:۲۸
  • ۰ نظر
بسم الله

قطعه ۲۶
خط سرخ خدمت
وطن امروز ۲۳ مرداد ۱۳۹۶
ح‌سین ق‌دیانی: «پیمودن راه شهدا» به چیست؟! به اینکه ذیل عکس «شهید محسن حججی» نوشته‌ای برآمده از دل بنویسیم و خلاص؟! به اینکه معتقد باشیم امنیت این سالیان ایران عزیز، مدیون رزمندگان مدافع حریم امن و امان کشور است و خلاص؟! به اینکه تصاویر مجاهدان جبهه برون‌مرزی را مدام در فضای مجازی لایک کنیم و خلاص؟! به اینکه زیر عکس جگرگوشه شهید پاسدار امنیت «الهی فدای تنهایی این روزهایت» بنویسیم و خلاص؟! به اینکه بعد از شنیدن ماجرای شهادت شیربچه‌های سپاه قدس، نم اشکی بریزیم و خون‌ دلی بخوریم و خلاص؟! به اینکه در جواب فلان تیله‌باز، برگردیم بگوییم «اگر همین شهدای مدافع حرم نبودند، ناظر بر چشم طمع داعش به خاک وطن، ما هم وضعی مثل اغلب کشورهای منطقه داشتیم» و خلاص؟! به اینکه رفع شبهه کنیم که «اگر امثال محسن حججی‌ها نبودند، ما باید به‌جای جنگیدن در تدمر و سامرا و حلب و خان‌طومان، در ایلام و کرمانشاه و همین تهران، با تکفیری‌ها می‌جنگیدیم» و خلاص؟! به اینکه بعد از مشاهده واکنش انقلابی خانواده شهدای مدافع حرم، تأییدی به نشانه تشکر بفرستیم و خلاص؟! به اینکه از خدا برای همسر و فرزندان شهید مظلوم مدافع حرم «محمد بلباسی» اجر و صبر بخواهیم و خلاص؟! به اینکه در توصیف نگاه نافذ و سر نترس شهید «محسن حججی» جملاتی گیرم ادبی بیافرینیم وخلاص؟! به اینکه هشتگ «انتقام سخت» بسازیم و خلاص؟! به اینکه حاج‌قاسم و دلاورمردان بی‌ادعا را در کارهای ریز و درشت فرهنگی، تنها نگذاریم و خلاص؟! قدر مسلم، همه این اعلام وفاداری‌ها و همه این تجدید بیعت‌ها، اگر از سر «اخلاص» باشد، هم اعمالی ثواب است و هم افعالی صواب؛ که الحمدلله جز عده‌ای قلیل، عمل و فعل آحاد ملت، بر مدار همین قدردانی‌ها بوده لیکن به جد بر این باورم «پیمودن راه شهدا» تنها به این چیزها نیست! این چیزها، عمدتا در قیاس با وقاحت روزنامه زنجیره‌ای که رنگ لوگوی خود را با پرچم قاتلین محسن حججی ست می‌کند و فردای شهادت سردار سپاه قدس، تیتر می‌زند «سرتیپ حسین همدانی در سوریه کشته شد» خود را ثواب‌تر و صواب‌تر نشان می‌دهند ولی «راه شهدا را پیمودن» گزاره‌هایی اساسی‌تر و مابه‌ازاهایی اصل‌کاری‌تر می‌طلبد! ور نروم با قلم! مخلص کلام اینکه «پیمودن راه شهدا» محقق نمی‌شود الا آنکه من نویسنده و شمای خواننده، به هر کاری مشغول هستیم، آن کار را به احسن وجه انجام دهیم! لذا وزیر محترم امور خارجه بسی بیش از انتشار یک پست اینستاگرامی خوب، با اتخاذ یک دیپلماسی قوی، رهرو راه شهدا می‌شود! بلاشک دست فرمان «هر توافقی بهتر از عدم توافق است» یا «هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست» که تنها و تنها به جری‌تر کردن دشمن در زیاده‌خواهی‌ها منتهی می‌شود و آخر و عاقبت مذاکرات را به همه جا می‌رساند الا به هدف اول و آخر آن یعنی «لغو تحریم‌ها» کیلومترها با راه شهدا فاصله دارد! سوزنی به خودم بزنم! من روزنامه‌نگار اگر در کارم اهل سستی و تنبلی باشم و مطالب را بی‌آنکه مزه‌مزه کنم بنویسم و نه به صریح‌نویسی توجه داشته باشم، نه به صحیح‌نویسی، هزاری هم از شهدای مدافع حرم بنویسم، باز از آنجا که کار خود را درست انجام نداده‌ام، نمی‌توانم مدعی «پیمودن راه شهدا» ‌باشم! از ویراستار و صفحه‌آرا و دبیرگروه و سردبیر که جملگی مجاوران شغلی راقم این سطور هستند تا تو خواننده عزیز که دانشجویی، که دانش‌آموزی، که کارگری، که کارمندی، که خانه‌داری، ‌که جز خانه‌داری، کار دیگری هم داری، که وزیری، که وکیلی، که رئیس‌جمهوری، که رئیس مجلسی، که رئیس سازمان انرژی اتمی هستی، که فوتبالیستی هستی که برایت خروار خروار از همان پول بیت‌المالی هزینه شده که می‌شد آن را خرج ساخت ورزشگاه‌هایی جز ورزشگاه‌های ساخته‌شده کرد، که امام جماعت مسجدی، که پزشکی، که استادی، که هنرمندی، که سرمایه‌داری؛ همه و همه باید کارمان را به بهترین نحو و در نهایت وجدان کاری انجام دهیم و الا بلوف محض است که ناظر بر ۴ تا جمله، مدعی شویم راه شهدا را پیموده‌ایم! قطع به یقین، سر «محسن حججی» از بدن خود جدا نشد که من روزنامه‌نگار، از کار خود بزنم! شاید شما هم در وصف شهید سربلند این روزها، شنیده باشید که این شهید حتی لباس رزم خود را هم با پول خودش خرید و از لباس سپاه قدس استفاده نکرد! چرا؟! توضیح را از زبان خود «محسن حججی» بشنوید: «شاید برای رزمنده‌ای، لباس کم بیاید؛ لذا من که می‌توانم،‌ خودم جامه جهادم را می‌خرم!» حال فرض کنید نماینده مجلسی که اندک اهتمامی به مبارزه با فساد و تبعیض ندارد و حتی بر فیش نجومی مدیران دردانه، ماله‌های توجیه می‌کشد، چپ برود، راست بیاید، بگوید: محسن حججی؛ آیا در مقام عمل هم، می‌تواند مدعی باشد که رهرو راه شهید سرجدای وطن است؟! البته بله!
اگر حد ما این قدر نازل است که ضمن قیاس مواضع خود با مواضع بعضی تیله‌بازها، قیافه حق به جانب بگیریم و با این حق‌روی‌های لفظی، رهروی راه سرخ شهدا را تمام شده بپنداریم، هبذا! جا دارد خوش‌خوشان‌مان شود لیکن حد خود را اگر بالا فرض کنیم، آن‌وقت حتی برای یک نگاه خود هم «محاسبه» کنار می‌گذاریم! بگذار سخن به وضوح بیشتر بگویم؛ «چشم» همان نعمتی است که خداوند منان، هم به «محسن حججی» اعطا کرده، هم به شماری از مجلس‌نشینان، اما «تصویر غیرت» کجا و «سلفی حقارت» کجا؟! من، این مهم را که «شهید محسن حججی» از بچه‌های پای کار اردوهای جهادی بود، استعاره‌ای بس مهم می‌دانم از اینکه چند باره تکرار کنم «رهروی راه شهدا» به خدمت بیشتر است و کار جهادی‌تر! و به اینکه از رئیس‌جمهوری تا جمهوری که من و شما باشیم، کارمان را درست انجام دهیم! چه نام نهادند «رهبر انقلاب» بر پیشانی امسال؟! آیا جز «اقتصاد مقاومتی؛ تولید و اشتغال»؟! گمانم اگر دولت و مجلس در این باره کم‌‌کاری کنند، هیچ فایده‌ای نداشته باشد اظهارات‌شان در باب قدردانی از شهدا! که شهید نشسته بر کرانه ازلی و ابدی وجود که هم «زنده» است و هم «عند ربهم یرزقون» چه احتیاج دارد به دل‌نوشت حقیر محقری چون نگارنده این خطوط! نیک اگر بنگریم، قصه این است؛ ما با سخن گفتن از شهدا، اعتبار و آبرو برای خود کسب می‌کنیم، نه وجهه برای اصحاب آسمان! «محسن حججی» همان شهید والامقامی است که قبل از «جهاد» ابتدا در «اردوهای جهادی» جنم خود را نشان داد! هیهات! خدا بی‌خود «شهد شیرین شهادت» را به احدی نمی‌چشاند! که برای «جؤن» شدن و «خادم‌المهدی» شدن، اول باید آستین خدمت را بالا زد! اگر «محسن حججی» کار خود را و آن هم تا لحظه آخر، آنقدر درست انجام داد که مایه مباهات و فخر هر ایرانی آزاده‌ای شد، بر من و شما فرض است که به هر کاری مشغولیم، کارمان را درست انجام دهیم! سئوالی و عرضم تمام! هیچ آیا کارمان را درست انجام می‌دهیم؟! جوابی و عرضم تمام‌تر! اگر نه، بی‌خود خود را رهرو راه شهدایی فرض نکنیم که حتی در آستانه سرباختن پیش محبوب، باز هم کار خود را درست و دقیق و تمام و کمال انجام دادند و آن تمثال غرور‌آفرین را آفریدند!


@ghete26

376 + 594

  • ف .ن
  • سه شنبه ۲۴ مرداد ۹۶
  • ۱۴:۴۵
  • ۰ نظر
بسم الله

یکی مرد بود اندر آن روزگار


1. همین یک مصرع برایم حکم یک داستان بلند را دارد. عجیب. و کوتاه برای بیان کامل اتفاق هایی که این روزها در اطرافمان می بینیم.

376 + 593

  • ف .ن
  • سه شنبه ۲۴ مرداد ۹۶
  • ۱۴:۴۱
  • ۰ نظر
بسم الله

که فرزند بد گر شود نره شیر
به خون پدر هم نباشد دلیر
مگر در نهانش سخن دیگرست
پژوهنده را راز با مادرست

شاهنامه فردوسی| جمشید| بخش 2

چو ابلیس پیوسته دید آن سخن
یکی بند بد را نو افگند بن
بدو گفت گر سوی من تافتی
ز گیتی همه کام دل یافتی

جمشید| بخش 3

1. بخش 3 داستان مارهای روی دوش ضحاک است. طریق ایجادش را نمی دانستم. جالب بود. در ادامه مطلب میگذارم. دوست داشتید بخوانید.

376 + 592

  • ف .ن
  • سه شنبه ۲۴ مرداد ۹۶
  • ۱۴:۲۹
  • ۰ نظر
بسم الله

در وبلاگ یکی از دوستان، به این دو کلمه برخوردم. کمال گرایی یا کامل گرایی؟!
از شما میخواهم نظرتان را درباره ی این دو کلمه بگویید. و این سوال مهم را جواب دهید که ما واقعا کمال را با کامل اشتباه گرفته ایم؟

376 + 591

  • ف .ن
  • سه شنبه ۲۴ مرداد ۹۶
  • ۱۲:۴۰
  • ۰ نظر
بسم الله

حجت الاسلام احمد سالک خاطره جالبی در این مورد دارد:
  • وقتی بنی صدر به دزفول رفته بود همه فرماندهان را خواسته بود و خب شهید کلاهدوز هم از طرف سپاه رفته بود. در آن هنگام کردستان توسط کومله و دموکرات از دست ما رفته بود. آنجا بنی صدر پیشنهاد می کند که شما مرز کردستان را در کرمانشاه بگذار و آنجا را تمام شده فرض کن. مرحوم شهید کلاهدوز ناراحت می شود و با گریه فریاد می زند که آقای بنی صدر و آقایان ارتشی مگر این که از روی جنازه ما سپاهی ها رد شوید و الا ما یک وجب از خاک کشورمان را از دست نخواهیم داد. شهید کلاهدوز آن جلسه را با گریه ترک کرده بود و بلافاصله به من در اصفهان زنگ زد و گفت ما پیشمرگ می خواهیم، گفتم مگر چه شده؟ که او در پاسخ گفت: باید سنندج را نجات دهیم. خب من مسئول سپاه غرب اصفهان که افرادی بودیم همچون آقا رحیم صفوی، صیاد شیرازی، شهید بابایی، سرهنگ ریاحی و امیر هاشمی در آن حضور داشتند. من همان جا یک مصاحبه رادیو تلویزیونی کردم و مردم غوغا کردند. من به شهید کلاهدوز اعلام کردم که هواپیما را فردا بفرست نیروها آماده هستند. آقای صیاد، رحیم صفوی به عنوان پشتیبانی با نیروها اعزام شدند، ما از فردوگاه سنندج تا مقابل بیمارستان توحید و هلال احمر در هر 20 متر یک شهید دادیم. روبه روی قبر شهید شمس آبادی در اصفهان یک قطعه ای از شهدا است که آن ها همین بچه ها هستند. ما از همین رو سنندج را نجات دادیم.

رازهای دهه شصت| صفحه ی 172-173

376 + 590

  • ف .ن
  • سه شنبه ۲۴ مرداد ۹۶
  • ۱۲:۳۰
  • ۰ نظر
بسم الله

حمایت بازرگان از بنی صدر تا آخرین هفته های ریاست جمهوری وی، یعنی زمانی که تخلف های بنی صدر احراز شده بود، ادامه داشت. روزنامه میزان، ارگان نهضت آزادی در روز سوم خرداد 1360 از قول مهدی بازرگان چنین نوشت:
  • رئیس جمهور استعفا بدهد و برود؟ چرا برود؟ ده میلیون و نیم از مردم این مملکت که صاحبخانه اصلی هستند، به او رأی داده اند و ایشان آن آراء را امانت و مأموریتی از جانب ملت می داند. می گوید قسم خورده ام از قانون اساسی، حاکمیت و از حقوق ملت حراست نمایم.

عملکرد بازرگان در این مقطع در حدی از پشتیبانی از عوامل فتنه و در رأس آن ها بنی صدر قرار داشت که امام در ششم خرداد ماه با این شدت لحن، به وی پاسخ دادند:
  • شما به بن بست رسیدید. اشتباه می کنید. مملکت اسلام که به بن بست نمی رسد...دست بردارید از این فضولی ها. برای خدا کار کنید. برای خدا آرامش بگیرید. برای خدا دعوت به آرامش بکنید.

رازهای دهه شصت| 176-177