۷۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «در مسیر کارشناسی روزنامه نگاری» ثبت شده است

376 + 1005

  • ف .ن
  • پنجشنبه ۳ بهمن ۹۸
  • ۰۲:۴۵
  • ۰ نظر

بسم الله

 

دومین روز ماهِ بهمنم را با نوشتن شروع کردم. هی نوشتم و پاک کردم. البته با دیلیتِ کیبورد. اما قشنگ‌ترین کاری که کردم خواندن جزوه‌هایی بود که در راستای مسیر روزنامه‌نگار شدنم، یک جزوه‌ی درسی به حساب می‌آید. درسی که این ترم می‌خواهم انتخابش کنم. سه واحدی که برای انتخاب کردنش مشتاقم. با استادی که حسِ استادانه‌ای در من رویانده و واقعا شاگرد اویم. آنقدر که دیگر دستم نمی‌رود بنویسم «حداقل» حتی اگر در چتِ شخصی‌ام باشد. نزدیک به دو سال است که من وقتِ نوشتن «حداقل» دستم را پس می‌زنم و می‌نویسم «دستِ‌کم». اما امان از لحظه‌ای که جایی کلمه‌ی «لیست» ببینم. فوری باید به «فهرست» تغییر کند. خلاصه اینکه پیشاپیش دارم جزوه‌های درسی‌اش را می‌خوانم تا مثل یک گربه‌ی ملوسِ مشنگ سر کلاسشان ننشینم.

376 + 994

  • ف .ن
  • دوشنبه ۳۰ دی ۹۸
  • ۱۹:۵۸
  • ۰ نظر

بسم الله

 

برگشتم شمالِ شرقیِ کوچکم. باران می‌بارد. سرما هم خورده‌ام. یکی یکی کتاب‌هایی را که نیمه‌تمام گذاشته بودم دارم با لب‌خند می‌بندم و اسمشان را در فهرستِ کتاب‌های امسالم می‌نویسم. تعدادشان کم است اما برای شروعِ این دنیای اسرارآمیز خوب است. خوبِ خوب. 

376 + 992

  • ف .ن
  • سه شنبه ۲۴ دی ۹۸
  • ۱۰:۰۰
  • ۰ نظر

بسم الله

 

تمام شد. نتیجه‌ی امتحانات ترم پنج کارشناسی روزنامه‌نگاری‌ام چه می‌شود، فقط خدا می‌داند ولی امیدوارم روحم، پس از این دو هفته فشارِ حداکثری از غرب و شرق و شمال و جنوب، با دیدن نمره‌ها غمگین‌تر نشود.

376 + 991

  • ف .ن
  • دوشنبه ۲۳ دی ۹۸
  • ۲۰:۳۲
  • ۰ نظر

بسم الله

 

«بریم درس بخونیم :)»

 

این عاشقانه‌ترین جمله‌ی بین ماست. با همان شکلکِ لب‌خندی که تهش می‌گذاریم.

376 + 990

  • ف .ن
  • دوشنبه ۲۳ دی ۹۸
  • ۱۵:۲۴
  • ۰ نظر

بسم الله

 

کاش قالیِ زیر پایمان می‌فهمید نباید تکان بخورد.

 

| از دشواری‌های خوابگاه

376 + 989

  • ف .ن
  • دوشنبه ۲۳ دی ۹۸
  • ۱۵:۱۶
  • ۰ نظر

بسم الله

 

وقتی می‌گوید مدتی کنار بکش، در فانتزی‌ترین حالت ممکنِ خلقت، یعنی فقط کتاب خواندن، به سر ببر و قوی بمان. من چه بگویم؟ جز قبول کردن این راهِ بسیار مفید چه کار کنم؟ قبول کردم و با توجه به حالی که در پست قبل گفتم، فهمیدم این راه فعلا، بهترین راهِ آزار ندادن خود است. امتحان فردایم تمام شود، خودم را سخت در آغوش می‌گیرم و دست‌هایم را می‌بوسم و از مقاومتِ عجیبی که بروز دادم تشکر می‌کنم. و از او هم. از سپر بلایم. سپرِ بلایِ قشنگم.

376 + 988

  • ف .ن
  • دوشنبه ۲۳ دی ۹۸
  • ۱۳:۲۸
  • ۰ نظر

بسم الله

 

فردا امتحان سختی دارم. تحلیلی چنان دانشجویانه باید تحویل استاد بدهم که اضطرابِ همه‌ی این روزهایم را در آن ببیند. ببیند که همه چیز درسگفتار 50 صفحه‌ای و پنج مقاله‌‌ای که معرفی کرده است نیست. در این جهانِ ناشناخته، آدمیان همه‌ی علوم و فنون و کتاب و درس و مشق را به یکباره کنار می‌گذارند و حرف جدیدی به دنیا اضافه می‌کنند. دیشب به جهانم حرفی جدید وارد کردم. در تلاطمِ منابع و مطالب خوانده و نخوانده، چشم‌هایم را که باز کردم کتابِ داستانِ کنار بالشتم را برداشتم و خواندم. خواندم و خواندم تا گرسنه‌ام شد. حین سرخ کردن سیب‌زمینی‌ها هم خواندم. حین خوردنشان هم. داستان به ته رسید. کتاب را بستم و لب‌خند زدم. من هنوز می‌توانستم وسطِ این همه تنش و حال‌بدی و خراش‌‌های پی در پی روحم، لذت بُردن را بفهمم.

376 + 986

  • ف .ن
  • دوشنبه ۲ دی ۹۸
  • ۲۱:۴۹
  • ۰ نظر

بسم الله

 

گیجم.

376 + 982

  • ف .ن
  • جمعه ۱ آذر ۹۸
  • ۰۰:۳۳
  • ۰ نظر

بسم الله

 

امشب که داشتم جزوه‌ی جلسه‌ی چهارم درس نظریه‌های ارتباطات جمعی را در دفترچه‌ی نارنجی‌ام می‌نوشتم حس بدی داشتم. می‌دانستم این جلسه را قبلا پاک‌نویس کرده‌ام ولی یادم نمی‌آمد برگه‌اش کجاست. کمدم را گشتم. نبود! هر خطی که می‌نوشتم به خودم می‌گفتم چه حس بدی! من این را قبلا نوشته‌ام. گم کرده‌ام. چه حس بدی!

گم کردن. حتما برگه‌‌ی جلسه چهارم درس نظریه‌ها هم حس بدی داشت. گم شدن. همین.

376 + 981

  • ف .ن
  • جمعه ۱ آذر ۹۸
  • ۰۰:۲۸
  • ۰ نظر

بسم الله

امروز فقط درس خواندم. اصول روابط و سازمان‌های بین الملل. شنبه میان‌ترم دارم. انواع نظام‌های بین المللی را حفظ شدم. سطوح تعریفِ نظام بین المللی را هم. اما در کنارِ سه سطح چینش، روابط و توزیع هنجارها، باید یک سطح دیگر هم اضافه می‌کردند؛ عمقِ آفت‌زدگی! ما، مردمِ جهان، این جهانِ سال ۲۰۱۹ میلادی و ۱۳۹۸ خورشیدی، در نظام آفت‌زده‌ی بین المللی هستیم. در خراب‌ترین حالت ممکن تا به این لحظه!