بسم الله

 

دارم سعی می‌کنم کارهای آخر ترمی را کم‌تر کنم تا با حجم کمتری از درس بروم خانه. قرار است بروم خانه. به مامان هاجر زنگ زدم و گفتم می‌آیم. همان شب هم بلیت گرفتم. گریه کردم و بلیت گرفتم. وضع کمی نا‌آرام است ولی هم‌چنان امید جایش امن است.