۳۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

376 + 905

  • ف .ن
  • چهارشنبه ۲ مرداد ۹۸
  • ۲۰:۵۱
  • ۰ نظر
بسم الله


After Hours
1985

واقعا گاهی من هم دلم نمی‌خواهد از خانه دل بکنم و پایم را بیرون بگذارم. بیرون چه چیز جذابی دارد؟ ولی گاهی واقعا هم دلت ریسک می‌خواهد. ماجراجویی. تغییر. دلی به دریا زدن. اما نه اینکه از منهتن به سوهو بروم و آنقدر بهم خوش بگذرد که فقط آرزوی زنده ماندن کنم! :))
این فیلمِ اسکورسیزی، روند روایت خوبی داشت ولی من فقط حرص خوردم از دستِ آدم‌های این فیلم. یکی از دیگری سمج‌تر. :|

376 + 904

  • ف .ن
  • چهارشنبه ۲ مرداد ۹۸
  • ۰۴:۱۷
  • ۰ نظر
بسم الله


Zoo
2017

«تو باعث شدی در زندگی کوتاهش به اون خوش بگذره، این کاریه که تو کردی، تو باعث شدی قسمتی از یک کار باشه، یک کار خیلی بخصوص»
درباره‌ی ماجراهای نجات حیوانات در زمان جنگ‌ها چندتایی فیلم دیده بودم. و خب برایم خیلی جذاب است قصه‌ی نجات‌ها. بخصوص در بسترِ تاریخ. یک تاریخِ واقعی. جنگ‌هایی که رخ داده. قصه‌هایی که گذرانده شده. و نجات‌هایی که صورت گرفته. تاریخ. و تاریخ. این معشوقه‌ی بزرگِ مخوف و ناشناخته‌ی من. :)
این فیلم، روایتِ یک نجات است. اما مثل همیشه در دلِ نجاتِ شخصیتِ اصلی، چه نجات‌های غیرمحسوسی که اتفاق نمی‌افتد! من این روزها، این روزهای سختِ فکر کردن و تصمیم‌گیری، دارم کم‌کم شیفته‌ی این نجات‌های غیرمحسوس می‌شوم. شخصیتِ اصلی بودن لذتِ بزرگی دارد، ولی وای از آن کیف‌های زیرپوستیِ جانبی. شاید، مأموریت من همین است. من هم مثل جین، گوشه‌ای از یک کار خیلی بخصوص باشم. گوشه‌ای. روایتِ نوجوانانه‌ی یک نجات. فیلم قابل قبولی است و به راحتی با نوجوان‌هایتان ببینید و آدم‌قشنگ بودن را به آن‌ها نشان بدهید. ساده‌‌ست. شاید به اندازه‌ی باز کردن یک درِ مخفی یا گفتنِ ماجرای بازی شبانه با قوهای دریاچه.

|لب‌خند

376 + 903

  • ف .ن
  • سه شنبه ۱ مرداد ۹۸
  • ۲۲:۵۱
  • ۰ نظر
بسم الله


Hidden Figures
2016

قصه‌ای تمیز. سرعتِ روایت، استاندارد. احساساتِ انسانی، به طور قابل ملاحظه‌ای در دستِ فیلم. قهرمان‌محور. ژانر بیوگرافی. و خب، دیگر چه چیز باید به یک فیلم اضافه کرد تا بتواند هم مخاطب‌پسند باشد و هم آگاه‌کننده؟
درباره‌ی این فیلم می‌توانم پاراگراف‌ها بنویسم. ولی فکر می‌کنم دو خط بالا، برای یک نظرِ جامع، کافی باشد. نظرم همین است. این فیلم جذاب است. جذاب و مفید. مفید و دوست داشتنی. دوست داشتنی و پر انگیزه. و انگیزه چیست؟ روحِ زندگی. چیزی که هر روز وسایل انسانی و انسان‌هایِ وسایلی، ذره ذره می‌خورندش و اگر نجنبیم چیزی برایمان باقی نمی‌ماند.
به قصه‌های تمیز برگردیم. به قصه‌های پر انگیزه. زندگی همین قصه‌هاست.

|لب‌خند

376 + 902

  • ف .ن
  • سه شنبه ۱ مرداد ۹۸
  • ۲۲:۲۶
  • ۰ نظر
بسم الله



The Truman show
1998

من صحنه‌ای از یک فیلم کمدی با بازیِ جیم کری در ذهنم بود و فکر می‌کردم این فیلم، همان فیلم است. شروع شد. می‌گفتم احتمالا اتفاق ویژه‌ای می‌افتد و او واردِ ماجرایی طنزآمیز می‌شود. دقایق می‌گذشتند. و من با حالت پوکرفیس به دیدنِ فیلم ادامه دادم چون هر چه منتظر بودم فیلم کمدی شود و همان سکانس‌هایی را که قبلا دیدم، ببینم بی‌فایده بود. فیلم به یک سومِ پایانیِ خودش رسید. فهمیدم. بالاخره فهمیدم که من هم مثل ترومن در اشتباه بزرگی بودم. اما در حقیقت، او اشتباهی نکرده بود. فقط نمی‌دانست. اگر از آن درِ خروجی عبور نمی‌کرد، اشتباه بود.
شاید برای منی که از اولِ فیلم منتظر دیدن یک ژانر دیگری بودم، این فیلم کمی کِش دار بود. فاقدِ سرعتِ کافی برای ارائه‌ی داستانِ اصلی. اما ماجرا همینجاست. اینکه این فیلم روایتِ زندگیِ روزمره بود نه یک برهه‌ی حساسِ هیجان‌انگیز. اگر دوربینی زندگی تک تکِ ما را نشان دهد، بی‌شک همینقدر کِش دار و حوصله‌سربر می‌شود.
از درِ خروجیِ حساسی که بالاخره سروکله‌اش در زندگی‌مان پیدا می‌شود، باید عبور کرد. عبور، از این معبرِ هیجان‌انگیز. لب‌خند.

376 + 901

  • ف .ن
  • سه شنبه ۱ مرداد ۹۸
  • ۰۲:۳۱
  • ۰ نظر
بسم الله

امروزم، یعنی از بیداریِ دیشب تا بیداریِ امشب، به دیدن سه فیلم گذشت. هر کدام به نوبه‌ی خودشان عجیب بودند. فراز و فرود. فراز و فرود. فراز و فرود. بله. شاخصه‌ی اصلیِ هر سه همین بود. امروزم، پر از فراز و فرود بود.