- ف .ن
- پنجشنبه ۲۶ ارديبهشت ۹۸
- ۰۲:۴۲
- ۰ نظر
بسم الله
باید مفصلتر از این حرفها بیایم برای ثبت روزگارم در اینجا بنویسم که چه شد و چه نشد. من چه کردم و خدا چه کرد و او چه کرد. اما کوتاه و مختصرش شیرینتر است. فیروزهای تر است. همینکه بیایم بنویسم میدانستم اردیبهشت، برایم ماندگار میشود. مثل 29 اردیبهشت 1397، با دیدنِ سرمهای پوشِ ارتباطات، و مثل 20 اردیبهشت 1398، با شنیدن عجیبترین کلماتی که در قلب و ذهنش میگذرد. من شگفتزدهترین دخترِ زمین هستم در این اردیبهشتهای اسرارآمیز. شکر خدایِ جان را. ما با توکل به خودش، به خودِ خودِ خالقِ محبت، آفرینندهی دوست داشتن، و پروردگارِ قلبهای تپنده، در این مسیر آرام آرام قدم برمیداریم.
نوشتم تا یادم نرود چه بر من گذشت روی زمین. در این سفر کوتاه.
نوشتم تا بعدِ خستگیِ سحری پختن و درس خواندنِ نیمهشبانه، لبخند بزنم و در آرامترین حالتِ جریانِ خونم، خداوند را شکر کنم.
نوشتم تا در فیروزهایترین لحظهها هم پروردگارِ قلبم را فراموش نکنم. مثل لحظههای سخت. مثل همان لحظههای سختِ طی شده.
|لبخند