معبــر
Hejmo
Pri mi
Pri la blogo
Biblioteko
376 + 700
ف .ن
چهارشنبه ۱۶ اسفند ۹۶
۲۱:۲۵
۰ نظر
بسم الله
از هر سو خبری می آید. قتل و غارت، تجاوز و گریه، تحریم و گرسنگی، نفرت و بمب، کینه و خنجر، داغ و داغ و داغ. اما، هنوز هم می توان در این هوای کثیفِ خونین، دوست داشتن را دوست داشت.
کلمات کلیدی :
امید جایش امن است
خداوندِ جان به خاطر عشق ازت متشکرم
عشقی که باید به تمامِ جهان صادر شود
قصه هایم زنده می شوند
لا به لای زندگی
ناامید نمیشوم
یک دست لباسِ محکم
یک روز خستگی در میکنم
نظرات (۰)
نظر دادن تنها برای اعضای
بیان
ممکن است.
اگر قبلا در
بیان
ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا
وارد شوید
، در غیر این صورت می توانید
ثبت نام کنید
.
Arkivoj
اسفند ۱۳۹۸
( ۴ )
بهمن ۱۳۹۸
( ۱۸ )
دی ۱۳۹۸
( ۹ )
آذر ۱۳۹۸
( ۶ )
آبان ۱۳۹۸
( ۲۰ )
مهر ۱۳۹۸
( ۶ )
شهریور ۱۳۹۸
( ۱۷ )
مرداد ۱۳۹۸
( ۳۵ )
تیر ۱۳۹۸
( ۲۷ )
خرداد ۱۳۹۸
( ۴ )
ارديبهشت ۱۳۹۸
( ۶ )
فروردين ۱۳۹۸
( ۵ )
اسفند ۱۳۹۷
( ۷ )
بهمن ۱۳۹۷
( ۱۰ )
دی ۱۳۹۷
( ۱۲ )
آذر ۱۳۹۷
( ۹ )
آبان ۱۳۹۷
( ۱۰ )
مهر ۱۳۹۷
( ۹ )
شهریور ۱۳۹۷
( ۲۲ )
مرداد ۱۳۹۷
( ۱۷ )
تیر ۱۳۹۷
( ۴ )
خرداد ۱۳۹۷
( ۱۲ )
ارديبهشت ۱۳۹۷
( ۱۱ )
فروردين ۱۳۹۷
( ۲۵ )
اسفند ۱۳۹۶
( ۲ )
بهمن ۱۳۹۶
( ۳ )
دی ۱۳۹۶
( ۳ )
آذر ۱۳۹۶
( ۲ )
آبان ۱۳۹۶
( ۴ )
مهر ۱۳۹۶
( ۲۵ )
شهریور ۱۳۹۶
( ۳۹ )
مرداد ۱۳۹۶
( ۶۶ )
تیر ۱۳۹۶
( ۶ )
Temoj
لا به لای زندگی
امید جایش امن است
از خودم تا به خودم
لبخند
جدیدهای سال 1398 خورشیدی
در مسیر کارشناسی روزنامه نگاری
یک روز خستگی در میکنم
اردیبهشت
شکرا لله
تابستان
Legenda enhavo
مثل من
راست میگه!
دقایقی برای یک عمر
فِراری
من
«ذره ذره فکر شوم، برای تو»
تا نپژمردهایم...
حرفهایی عجیب درست
کتاب فروشیِ خونی
تجربیات یک سال دومی
ایمان داشتن به خدا تنها کافی نیست، به خدا باید اعتماد داشت
گرسنه نیستم گارسون
خیال می کنی همه اش نمایش است؟
هر جای این نقشه که دست بگذاری، درد می کند..
بگو کجا به خنده می رسیم؟
جهنم
از اینجا شروع شد
آن مرد در باران رفت