بسم الله
شنبهها
با آمار مقدماتی شروع میشود. استاد پیوسته سر کلاس که میآید، لبخند پاشیده میشود روی صورت بچهها. آرام، آمار درس میدهد. میفهمیم. میخندیم. میخندیم. میفهمیم.
با اقتصاد ایران تمام میشود. ارائههای دانشجوها و صحبتهای فراوان استاد انصاری. بحثهای بسیار ناامیدوارانهی دانشجوها و آمارهای واقعبینانهی استاد. بحث و بحث و بحث، بر سرِ اقتصادِ ایران. فقط کتککاری هنوز نداشتهایم سر کلاس.
یکشنبهها
با سیاست شروع میشود. استاد اصلانزاده جنتلمنگونه با آن کلمههای فرانسویاش و تیپ ایرانیاش، روی تختهی شیشهای از دولت_ملت مینویسد و از منشور حقوق شهروندی که آقای روحانی لازم الاجرایش نکرده صحبت میکند.
با روانشناسی اجتماعی ادامه پیدا میکند. استاد حیدری. آرش حیدری. فقط میگویم دمش گرم و سرش سلامت. چکش میگیرد میزند همهی ساختههای ذهنیات را خُرد میکند. میخندد و سوال در سرت ایجاد میکند. به آدمهای بیفکر راحت میگوید نادان و سوال در سرت ایجاد میکند. انگار کن، این انسان، مأمور شده است که تو در زندگیات سوال داشته باشی.
با تاریخ مطبوعات تمام میشود. استاد میرکیایی، آرام حرف میزند. خیلی آرام، اما درس جذاب است. تاریخخوانی همیشه برایم جذاب بوده، حالا تاریخ مطبوعات هم باشد. مثلا از ازدواج با دریای پادشاه ونیز بگوید. یا از سلطه منزلتی. یا از سانسور و نشریات دنیای وارونه.
دوشنبهها
با کلیات حقوق شروع میشود. استاد طُرُف. زنی محکم، سختاخلاق، حقوقخوان و حقوقدان. از مبحث آزادی شروع کرد و من فکر میکنم آزادی را هیچوقت نمیتوانیم تمام کنیم.
با اخلاق تمام میشود. استاد رجبیِ شاد و سرزنده و مخاطبشناس. میداند بچههای این دوره و زمانه چقدر از دینخوانی و دینفهمی دور شدهاند. با روش خوبی یادمان میدهد، چیزهایی که باید بدانیم.
ترم سومم با این برنامه پیش میرود، اما یک چیز را جا انداختم.
تو را
تو را
تو را
تو را...