- ف .ن
- دوشنبه ۲۸ مرداد ۹۸
- ۰۴:۳۷
- ۰ نظر
بسم الله
دیروز تولد مهدیه بود. خواهر دومیم. به وقتِ 27 مردادِ 1367. چه روزی بود آن سال؟ چه رنجهایی در کوچه پس کوچههای شهرها پرسه میزد؟ نمیدانم. نمیدانیم. به وقتِ 27 مردادِ 1398 هم رنجهاییست. پرسهزنان بین مردمِ این دیار. دیروز تولدش بود و من حالِ چندان خوبی نداشتم. بخواهم صادقانه بگویم ناخوبِ ناخوب بودم. تبریک تولدش را نیمهشب دیشب برایش در پیامکی فرستادم. ظهر که بیدار شدم کمی رفتارم متعادلتر شد با خانواده. و عصر بهتر. شب، شمعی برداشتم. و کلوچهای از درون یخچال. شمع کوچک را وسط کلوچه جا دادم. روشنش کردم. صدایش زدم. درِ اتاق را که بستم و چراغ را خاموش کردم خندید. همین بس بود.
شکر خدایِ جان را. برای همین خندههایمان.