- ف .ن
- سه شنبه ۱۱ دی ۹۷
- ۲۲:۱۰
- ۰ نظر
بسم الله
در اتاق راه میروم. لیوانی شسته میشود و کنار لیوانهای دیگر جای میگیرد. برگههای تمرین آمارِ مقدماتی روی زمین ولو شدهاند. سیدعلی میگوید من سردرنمیآورم از این برگهها. مادرم میگوید خاله فاطمه میفهمد. میخندم. من هم سردرنمیآورم. لیوانی برداشته میشود. آبِ خنکی سرازیر میشود درونش. هدفون را برمیدارد. بیاجازه. اخم میکنم. بیاجازه. آب میخورد. بیاجازه. نگاهش میکنم. بیاجازه. نمیفهمد. سیاست میگوید قوه قضائیه یک نهاد سیاسی نیست. میگوید ولی پارهای از کارهایش سیاسیست. در آینه نگاه میکنم. من هم عاشق نیستم. ولی پارهای از کارهایم عاشقانه است. صفحهی ۹ جزوهی آمار را باز میکنم. نمودار توزیع نرمال. چولگی یعنی منحنی به سمتی کج شده باشد. راست یا چپ. مثل من. مثل نگاهِ من. چولگی دارد. به سمتِ هر نقطهای که بچهها اشاره کنند. میخندم. لیوان دوباره شسته میشود. هدفون را سرجایش میگذارد. میزنم به شارژ. هنوز کلی از جزوهی سیاست مانده است. نخواندهام. هنوز بیست و چندتایی سوال نخوانده دارم. مثل هزاروچندتایی سوال بیجواب. نه از سیاست. از نگاهِ سیاستمدارِ تو. در اتاق راه میروم. دوباره کسی لیوانی برداشت.