- ف .ن
- يكشنبه ۳۰ تیر ۹۸
- ۲۱:۳۸
- ۰ نظر
بسم الله
چند دقیقهی پیش، چند کلمه در جستجوی مرورگرِ گوشیم تایپ کردم. صفحهی اولِ بالا آمده را باز کردم. متن را خواندم. نظرات را هم. و دوباره مرور شدم. سالهای طولانی را در چند دقیقه مرور کردم و صفحه را بستم. بدنم برای لحظهای سرد شد. شاید ترسیدم! نه. شاید نه. بیشک ترسیدم. ولی من محکوم بودم :) کسی که میداند چند روز دیگر اعدام میشود چه تلاشی برای نمردن دارد؟ من زندگیِ قشنگی در بعد از اعدامم میبینم پس، بیتابی نمیکنم. حکمم را میپذیرم و پیش میروم. صفحه را بستم. نفس عمیق کشیدم و «خدایا به امیدِ خودت»ـی بر زبانم آمد و بلند شدم نمازم را خواندم. فکر و مسئله برای غمگین شدن بسیار است. باید همان چندتایِ دلانگیزِ هیجانانگیزِ شادیآورِ زندگیم را بچسبم.