بسم الله

اولین مصاحبه‌ی زندگی رسانه‌ایم دیروز ثبت شد. در چهارمین جشنواره‌ی ملی اسباب‌بازی. اولین باری که جلوی اسمم نوشتند گزارشگر. اولین باری که صدا ضبط کردم. عکس گرفتم. لب‌خند زدم. لب‌خند زدند. حالا منتظرم مریم بیدار شود و صداها را از او بگیرم. روی ورد پیاده کنم و عکس‌ها را بگنجانم کنارش و برای سردبیر بفرستم. اولین حال‌خوب‌کن‌های رسانه‌ایم دیروز ثبت شد. دیروز روز اولین‌های دیگری هم بود. مثل صبح کاری. مثل شلوغیِ فشرده‌ی برنامه‌ها. مثل دیدنت. دیروز اولین بار نبود؟! بود. هر بار، اولین بار است.



|لب‌خند