۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «موسیقی مبارزه» ثبت شده است

376 + 847

  • ف .ن
  • چهارشنبه ۲۴ بهمن ۹۷
  • ۲۰:۴۳
  • ۰ نظر
بسم الله

من و مریم لقمه‌های شام را در دهان می‌گذاشتیم که خبر را خواندم. در کانال خبرگزاری فارس. انفجار. انتحاری. شهادت. خون. خون. خون. آری. در این وبلاگ کوچک و این صفحه‌ی ناچیز، ثبت می‌کنم که به تنِ این خاک، دوباره ترکشی اصابت کرد. جان‌هایی رفتند و جان‌هایی ماندند. و روسیاهی‌اش می‌ماند برای نفوذی‌ها. برای نفاقی که از تیغش خون می‌چکد. خونِ جوان. خونِ پیر. خونِ امنیت. خونِ دل. دو روز از جشن و خوشحالی ما برای چهل‌ سالگیِ انقلاب پدران و مادرانمان گذشت، اما مار، هنوز نیش دارد. و سخت نیش می‌زند. من و مریم، سفره را جمع کردیم و هر کدام به گوشه‌ی تختی خزیده‌ایم و فقط و فقط، آهنگ ترور حامد زمانی در فضای اتاق، صدا دارد. حتی قلبمان هم نمی‌زند.


|حمله‌ی انتحاری جیش العدل به اتوبوس پرسنل سپاه سیستان و بلوچستان| 24 بهمن ماه 1397

376 + 738

  • ف .ن
  • پنجشنبه ۳ خرداد ۹۷
  • ۱۴:۳۷
  • ۰ نظر
بسم الله

باید سفر کرد تا تو
تا اوجِ غربت نشینی
این شهرِ ویرون لهم کرد
ممّد نبودی ببینی

شهر است و خالی شد و درد
بعد از تو با ما چه ها کرد
من برنمی گردم از تو
ممّد به این شهر برگرد


376 + 659

  • ف .ن
  • شنبه ۲۵ شهریور ۹۶
  • ۰۲:۰۹
  • ۰ نظر
بسم الله

دعایِ مادرم تأثیر کرده
مسیرِ زندگیم تغییر کرده


عجب شعری ست که این چنین در این ساعت از شب، من را می برد به هوایی که توصیفش نمیتوان کرد.

آهنگ رفیقم حسین | حامد زمانی و عبدالرضا هلالی

376 + 649

  • ف .ن
  • شنبه ۱۸ شهریور ۹۶
  • ۱۰:۱۷
  • ۰ نظر
بسم الله

من هنوز هم وقت شادی،
دلارامِ حامد زمانی را گوش می دهم.
نمی توانم از این نوا جدا شوم.
مثل حالایِ حالایم،
که لباس نو به تن کرده ام و آماده ی رفتن به خانه ی خواهر اولی هستم،
اما کامپیوتر دارد با صدای کمی بلند، دلارام را پخش می کند،
همان جایی ست که می گوید:
منم آن
منم آن
منم آن ریزه خورِ خوانِ کریمش
که به کس کار ندارم
بجز آن یار ندارم
به کسی کار ندارم
ثمنی غیر دلم بر سرِ بازار ندارم
منِ نالایقِ ناقابلِ نالان چه کنم
با همه درماندگی و 
دوری و شرمندگی و
بندگی و بی ثمری
پیشِ همان شَه
که کریم است و رحیم است و
همان یارِ قدیم است

376 + 629

  • ف .ن
  • شنبه ۱۱ شهریور ۹۶
  • ۲۰:۴۰
  • ۰ نظر
بسم الله

می خواستم تحلیل بلندبالایی بنویسم، اما می دانستم هر چه بنویسم خیلی سطحی می شود. می خواستم فقط چند نکته ی ساده بنویسم، اما دیدم خیلی حقیرش میکنم. نمی نویسم. پاک کردم. فقط دلم می خواهد فکر کنم. ننوشتم. نمینویسم. من امروز و یا حتی فردا، تحلیلی برای جدیدترین اثر حامد زمانی نمینویسم. شما گوش بدهید. هر چه در سرتان آمد بیایید بهم بگویید.

آهنگ شمشیر
از حامد زمانی
شعر از پیمان طالبی

فقط یک حرف گُنده ای در دلم مانده، این بخش آهنگ خیلی محشر است. خیلی.

حال من برزخه، صبحِ یه کمی گرگ و میشم من
یه نفر پاشه، به مرتضی علی دومی شم من