۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

376 + 796

  • ف .ن
  • شنبه ۲۴ شهریور ۹۷
  • ۰۲:۴۳
  • ۰ نظر

بسم الله


هق هق از درد و

الکن از گفتن

انتهای کلام را خوردن ...

376 + 791

  • ف .ن
  • يكشنبه ۱۸ شهریور ۹۷
  • ۰۳:۴۰
  • ۰ نظر
بسم الله

بدونن
شاخه‌های اهل تابستون
بازم گُل میدن
و
آروم نمی‌شینن

376 + 777

  • ف .ن
  • پنجشنبه ۱ شهریور ۹۷
  • ۰۱:۵۵
  • ۰ نظر

بسم الله


آهنگ «هیچ» امیر عظیمی را وقتی شنیدم فهمیدم هنوز می‌توان با شعرها مُرد.

___

موزیک ویدیویِ آدینه از چارتار را هم ببینید. خودش و آهنگش و شعرش و موسیقی‌اش و تصاویرش و حال و هوایش عجیب قصه‌گونه‌اند.




376 + 726

  • ف .ن
  • شنبه ۱ ارديبهشت ۹۷
  • ۰۱:۲۰
  • ۰ نظر
بسم الله

اردیبهشت آمد.
برنامه اردیبهشتمان چه باشد؟
کارهای اردیبهشت گونه چیست؟
شاید، یک سلام دوباره به خودم.
به تمامِ خودم.
به همه ی خودی که نباید حتی در 31 فروردین جا بماند.
راستی 31 فروردین،
چه روز جالب و شادی شد.
جشن امضای کتاب شعرِ [پرواز 69 از شایان مصلح]
در خیابان انقلاب،
با جمعی از پرسپولیسی ها،
چه قدر خوش بودیم.

روزهای آرامش بخشمان بسیار.

| لب خند

376 + 725

  • ف .ن
  • چهارشنبه ۲۹ فروردين ۹۷
  • ۲۲:۴۹
  • ۰ نظر
بسم الله

ببین که زخم تنم با نمک قوی تر شد




| بخشی از یک ترانه از کامل غلامی

وقتی خواندمش، ماندم. تا به حالایِ حالا، ندیده بودم چند کلمه بتواند اینقدر خوب و کامل و جامع، من را توصیف کند. به صفحه ی اینستاگرام کامل که رفتم و با این ترانه مواجه شدم، ماندم. وقتی خواندمش، ماندم. وقتی بهش فکر کردم، ماندم. اصلا نمی خواهم بال و پر بدهم به این شعر و از خودم بگویم. ناله کنم و ناله کنم و ناله. هرگز. فقط آمدم بگویم و بنویسم که عجیب این شاعرهای جوان خوب می گویند. چقدر خوشحالم که شاعر هم سن و سال خودم وجود دارد. من را بفهمد. تو را بفهمد. ما را بفهمد. همه ی شاعرها خوبند. از قدیم تا به حالا. اما سن مهم است. تجربه های مشترک مهمند. این بخش از ترانه هم خیلی مهم است. آنقدر که روی کاغذ نوشته و چسبانده شد به دیوار. وقتی می خوابم می بینمش. وقتی بیدار می شوم می بینمش. آنقدر به قوی تر شدنم فکر می کنم که دیگر جایی برای جولان دادن نمک ها نمی ماند. زخم هایم را دوست دارم. نمک ها اذیتم نمی کنند. راستی، وقتی این بخش از ترانه را خواندم، ماندم. فکر می کنم روزی که قرار است خودم را توضیح بدهم، دیگر نیاز نباشد شاهنامه بگویم برایش، همین کافی ست. همین تکه شعر کافیِ کافی ست.

| لب خند

376 + 667

  • ف .ن
  • پنجشنبه ۶ مهر ۹۶
  • ۲۳:۵۵
  • ۰ نظر
بسم الله

قرآن به صوت خویش فراوان شنیده ایم
خوش آنکه بشنویم ز حنجر بریده ها

پیمان طالبی

376 + 659

  • ف .ن
  • شنبه ۲۵ شهریور ۹۶
  • ۰۲:۰۹
  • ۰ نظر
بسم الله

دعایِ مادرم تأثیر کرده
مسیرِ زندگیم تغییر کرده


عجب شعری ست که این چنین در این ساعت از شب، من را می برد به هوایی که توصیفش نمیتوان کرد.

آهنگ رفیقم حسین | حامد زمانی و عبدالرضا هلالی

376 + 609

  • ف .ن
  • شنبه ۲۸ مرداد ۹۶
  • ۲۲:۵۸
  • ۰ نظر
بسم الله

دلارامی که من دانم گر از پرده برون آید
نبینی جز به میخانه ازین پس اهل تقوی را

عطار نیشابوری

376 + 594

  • ف .ن
  • سه شنبه ۲۴ مرداد ۹۶
  • ۱۴:۴۵
  • ۰ نظر
بسم الله

یکی مرد بود اندر آن روزگار


1. همین یک مصرع برایم حکم یک داستان بلند را دارد. عجیب. و کوتاه برای بیان کامل اتفاق هایی که این روزها در اطرافمان می بینیم.

376 + 593

  • ف .ن
  • سه شنبه ۲۴ مرداد ۹۶
  • ۱۴:۴۱
  • ۰ نظر
بسم الله

که فرزند بد گر شود نره شیر
به خون پدر هم نباشد دلیر
مگر در نهانش سخن دیگرست
پژوهنده را راز با مادرست

شاهنامه فردوسی| جمشید| بخش 2

چو ابلیس پیوسته دید آن سخن
یکی بند بد را نو افگند بن
بدو گفت گر سوی من تافتی
ز گیتی همه کام دل یافتی

جمشید| بخش 3

1. بخش 3 داستان مارهای روی دوش ضحاک است. طریق ایجادش را نمی دانستم. جالب بود. در ادامه مطلب میگذارم. دوست داشتید بخوانید.