۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جام جهانی» ثبت شده است

376 + 914

  • ف .ن
  • سه شنبه ۸ مرداد ۹۸
  • ۲۱:۱۴
  • ۰ نظر
بسم الله

همشهری داستان ویژه‌ی جام جهانی را برداشتم. ورقی زدم. یادم است که قبلا چند برگی از آن خوانده بودم. دوباره خواندم. همان روایت اول را. راستش اینکه عاشق فوتبال باشی هیچ ربطی به جنسیت ندارد. من می‌توانم یک کتاب از خاطره‌های قشنگم از فوتبال دیدنم بنویسم. می‌توانم یک سریالِ فوتبالی بسازم. و حتی رادیو شبی ویژه‌ی سر و کله‌ زدن‌های موقعِ تماشایِ فوتبال به گوش همه‌ی مردمِ جهان برسانم. بعضی سکانس‌های زندگی را نمی‌شود با هیچ کلمه‌ای توضیح داد. مثل وقتی که کلی پوست تخمه روی زمین ریخته شده با وجود اینکه سفره‌ی بزرگی وسطِ هال پهن کردی. دانستن اینکه چرا وقت تماشای فوتبال تو نمی‌توانی پوست تخمه‌ها را مثل آدمیزاد در ظرف یا روی سفره بیندازی خودش، یک تست روان‌شناسی است. حتی یک تستِ کامل و جامعِ علمیِ آدم‌ شناسی. شب‌‌هایی را که تا نیمه‌هایش بیدار می‌مانی تا تقابلِ رئال مادرید و بارسلونا را ببینی چطور می‌خواهی برای آدم‌های #نه‌به‌فوتبال شرح بدهی؟ بدوبیراه‌های حینِ گل خوردنِ تیمت را چطور؟ اصلا در ده دقیقه سه گل بزنی و برنده شوی را حتی؟ این خودِ زندگی است. این هیجان‌هایی که نمی‌دانی چطور احاطه‌ات می‌کند ولی می‌دانی دوستش داری! این شکست‌هایی که تو را روی زمین می‌اندازند ولی وقتی به هزاران تماشاگرت نگاه می‌کنی و اشک‌های گرمِ بچه‌های قد و نیم قد را می‌بینی و تصمیم می‌گیری باز هم بجنگی. این خودِ زندگی است. انگار در قلبت توپخانه‌ها شروع به حمله کرده‌اند. حمله به نتوانستن. حمله به باختن. شاید الان من هیچ روزنه‌ای پیدا نکنم تا برای یک بار هم شده خودم را تماشاگرِ روی صندلی‌های جام جهانی ببینم اما بالاخره این روزنه ایجاد می‌شود. و من هم روزی بدون نگرانی از بلندیِ صدایم، جیغ می‌کشم :)
همشهری داستان ویژه‌ی جام جهانی را برداشتم. ورقی زدم. تسبیحِ در دست‌های مامان هاجر به یادم آمد. وقتِ بازیِ ایران و عراق. وقتِ همان بازی‌ای که هی گل می‌زدیم و هی گل می‌خوردیم. وقتِ همان بازی‌ای که باختیم.
زندگی همین است. علیرضا بیرانوند پنالتی رونالدو را مهار کند و گل‌های بدی در لیگ داخلی بخورد.
زندگی همین است.

|لب‌خند

376 + 639

  • ف .ن
  • سه شنبه ۱۴ شهریور ۹۶
  • ۲۳:۱۳
  • ۰ نظر
بسم الله

نگاهی متفاوت به دیدار ایران و سوریه
ح‌سین ق‌دیانی: یوزهای خوش‌نقش ایرانی با مدد از مربی زیرک خود، اگر چه از روزها پیش، صعود ایران عزیز را به «جام جهانی» قطعی کرده بودند اما انصافا نه در دیدار با کره کم گذاشتند، نه در دیدار امشب. لحظه‌لحظه بازی با حریف چغر سوری، مؤید این مهم بود که اگر بخت و اقبال، همراهی بیشتری با تیم ملی محبوب‌مان می‌کرد، این بازی را هم می‌توانستیم ببریم و حتی به رکورد گل‌نخوردن‌مان هم ادامه دهیم اما چه جای اندوه، که هم‌چنان فوتبال ما با فاصله‌ای چشم‌گیر، صدرنشین آسیاست و ناظر بر صعود زودهنگامش به «جام جهانی» مورد توجه سلاطین جهانی مستطیل سبز. پس دگربار و در این شب فرخنده، صعود تیم ملی ایران به اصلی‌ترین رقابت فوتبالی دنیا را به همه ایرانیان، شادباش و تهنیت عرض می‌کنم. این از این و اما صرف‌نظر از وقت‌کشی بازیکنان سوریه در دقایقی از بازی که از ما جلو بودند که مع‌الاسف، گویا عادت غیر قابل ترک تیم‌های عربی است، فراموش نکنیم که در بازی امشب، سوری‌ها تا آخرین لحظه، دست از تلاش برنداشتند و هرگز حریف آسانی برای ما نبودند؛ امری که قبل و بعد بازی، مورد استناد کادر فنی تیم ملی هم بود.‌ این را نیز نباید فراموش کرد؛ به سبب چشم چپ تکفیری‌های مورد حمایت آمریکا و اسرائیل، به کشور تاریخی و ریشه‌دار سوریه که در جبهه اول مقاومت علیه رژیم اشغالگر قدس هم تعریف می‌شود، تیم ملی سوریه، حتی امکان این را نداشت که در بازی‌هایی که میزبان بود، مسابقه را در دمشق برگزار کند. با این همه، آنقدر جنگید تا به مرحله پلی‌آف صعود کند؛ تا بعد از چند سال، یک خنده واقعی بر لب مردم زخم‌خورده‌اش بنشاند که «زخم «آیلان» لب ساحل مدیترانه» تنها و تنها یک نمونه از آن بود. گاهی باورم هست «خدا» خودش را در عالم فوتبال، به خوبی نشان می‌دهد؛ «ایران» را از همه زودتر رهسپار «جام جهانی» می‌کند و «سوریه» را هم به مرز صعود نزدیک می‌کند. در سالیان اخیر، شاهد همراهی و همکاری دولت سوریه و شخص «بشار اسد» با دولت ایران، در امر مقدس ایستادگی علیه تروریست‌ها و البته صهیونیست‌ها بوده‌ایم؛ نیز همگامی و همدلی مردم هر ۲ کشور، تا حدی که «حاج‌قاسم» فقط مایه فخر ما ایرانی‌ها نباشد. بدیهی است سوری‌ها؛ اساسا همه مردم منطقه؛ حتی همه احرار عالم، تا چه حد «ژنرال سلیمانی» را تحسین می‌کنند.‌ جا دارد «پیروزی فوتبالی جبهه مقاومت» را استعاره از لطف خدا بدانیم که عن‌قریب،‌ تیر هیچ حرمله‌ای، لالایی هیچ عروسکی را مبدل به عزا نکند؛ ان شاء الله...